انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
وارونسازی دوبُعدی دادههای گرانی با تعریف نقطه یا امتدادی از بیهنجاری زیرسطحی
FA
بهنام
مهدی اوغلی لاهرودی
وحید
ابراهیمزاده اردستانی
ebrahimz@ut.ac.ir
با توجه به گسترش روشهای گوناگون مدلسازی وارون، کاربران به دنبال روشهایی هستند که بتوانند اولاً مدلهای پیچیده زمینشناسی را مدلسازی کنند، ثانیاً نحوه پردازش مدلسازی طوری باشد که کاربر در کمترین زمان بتواند مدل موردنظر را بیابد و نیازی به کار خستهکننده آزمون و خطا نباشد. سعی ما در این مقاله تحقق این دو مورد در برگردان دادههای گرانی حاصل از منابع دوبُعدی گرانشی با کمک گرفتن از اطلاعات کاربر است. درواقع روشی برای برآورد موقعیت و هندسه بیهنجاریهایی با چند چگالی که میدان گرانشی پیچیدهای را ایجاد میکنند، مورد بررسی قرار میگیرد. کاربر نقاط و پارهخطهایی از موقعیت تقریبی بیهنجاری تعریف میکند و چگالی تقریبی به آن نقاط و پارهخطها نسبت میدهد و با این روش منابعی را که به این فرضیات نزدیکترند، برآورد میکند (نگارندگان این الگوریتم را در محیط مَتلَب (MATLAB) نوشتهاند).
مدلسازی وارون دوبُعدی,نقاط و پارهخطها,هندسه و تباین چگالی,گرانیسنجی
https://www.ijgeophysics.ir/article_33569.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33569_559101533572316d273a092e0ba0db42.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
عرضه رهیافتی جدید برای تعیین مولفههای انحراف قائم با استفاده از تصویربرداری سمتالرأسی از ستارگان
FA
عباس
عابدینی
سعید
فرزانه
Ø´Ûراز
farzaneh@ut.ac.ir
شبکههایانحرافقائم درمحاسباتژئودزی فیزیکیو محاسبهژئوئیدبسیارپراهمیتهستند. یکی از روشهای تعیین مولفههای انحراف قائم () مقایسه مختصات نجومی و ژئودتیک است. در قرن اخیر با پیشرفتهای صورت گرفته قادر به تعیین مختصات ژئودتیک با استفاده از مشاهدات GPSبا دقت بسیار زیاد هستیم. همچنین با بهکارگیری روشهای الکترواپتیکی نجوم ژئودتیک، تغییرات اساسی در روشهای کلاسیک نجوم ژئودتیک در تعیین مختصات نجومی به وقوع پیوسته است.
هدف از این مقاله عرضه یک روش خودکار و دقیق برای تعیین مختصات نجومی و درنهایت مولفههای انحراف قائم است. امروزه با در اختیار قرار گرفتن دوربینهای رقمی با دقت هندسی و تابشسنجی زیاد، فصل جدیدی در بهکارگیری نجوم ژئودتیک در کاربردهای گوناگونی نظیر تعیین وضعیت ماهواره، مختصات نجومی و مولفههای انحراف قائم، با عنوان نجوم ژئودتیک بیناییمبنا گشوده شده است. چنانچه از ستارگان در راستای سمتالرأس (زنیت) تصویربرداری شود، میتوان مختصات نجومی محل را با دقتی بهتر از 01/0 ثانیه تعیین کرد. با تعیین مختصات نجومی و مشاهده مختصات ژئودتیک میتوان مولفههای انحراف قائم را تعیین کرد. در این مقاله پس از تشریح اصول روش پیشنهادی، آن را روی تصویر اخذ شده از یک ایستگاه آزمایش میکنیم. نتایج حاصل دستیابی به مولفههای انحراف قائم با دقت بسیار زیاد را نشان میدهد.
دوربین سمتالرأسی رقمی,طول و عرض نجومی,مولفههای انحراف قائم,تصویربرداری سمتالرأسی,نظریه حرکت موقت,SIFT
https://www.ijgeophysics.ir/article_33570.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33570_076e927fe4911d6b9e95ef36d95c78ce.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
بهبود وارونسازی دوبُعدی دادههای مگنتوتلوریک با استفاده از روشهای خودکار انتخاب پارامتر منظمسازی
FA
رضا
قائدرحمتی
داÙشگا٠ÙرستاÙ
r.ghaedrahmati@yahoo.com
علی
مرادزاده
a_moradzadeh@ut.ac.ir
نادر
فتحیانپور
سونگ
کن لی
تولید یک مدل مناسب در حل منظم مسئله وارون به انتخاب مناسب پارامتر منظمسازی وابسته است، لذا برآورد این پارامتر میتواند اهمیت زیادی داشته باشد. در اکثر مسائل وارون، این پارامتر بهصورت تجربی انتخاب میشود. هدف از تحقیق حاضر، عرضه و بهکارگیری روشی برای انتخاب خودکار پارامتر منظمسازی مناسب برای وارونسازی دوبُعدی دادههای مگنتوتلوریک است. برای این منظور دو روش اعتبارسنجی تقاطعی تعمیمیافته (GCV: Generalized Cross Validation) بهبود داده شده و منحنی LL-Curve) در الگوریتم وارونسازی دوبُعدی دادههای مگنتوتلوریک به کار برده میشود. برآورد پارامتر منظمسازی با این روشها در یک مثال مصنوعی تقریباً پیچیده و با اِعمال دو درصد نوفه تصادفی و همچنین برای یک دسته داده واقعی تشریح میشود. نتایج حاصل نشان میدهد که هر دو روش فوق در انتخاب پارامتر منظمسازی در دادههای مصنوعی توانمند هستند. همچنین نتایج بهدست آمده برای دادههای واقعی و مقایسه آنها با نتایج بهدست آمده به روش ACBActive Constrain Balancing) نشان میدهد که روش GCVبهبودیافته بهخوبی قادر است پارامتر منظمسازی را برای تولید یک مدل مناسب برآورد کند، در صورتیکه روش منحنی Lبه همراه یک طرح کنترلی میتواند مفید واقع شود.
وارونسازی دوبُعدی,مگنتوتلوریک,پارامتر منظمسازی,روش GCV,روش منحنی L
https://www.ijgeophysics.ir/article_33571.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33571_e7759bdee49df9d8729606a0eae13b37.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
جداسازی بیهنجاری میدان مغناطیسی با استفاده از تجزیه مد تجربی
46
57
FA
احمد
مرادی شاهقریه
علی
نجاتی کلاته
دانشگاه شاهرود
nejati@shahroodut.ac.ir
امین
روشندل کاهو
0000-0002-2214-2558
دانشگاه شاهرود
roshandel@shahroodut.ac.ir
تجزیه مُد تجربی(EMD) یکی از ابزارهای جدید برای تجزیه و تحلیل سیگنالها است. از این ابزار در روشهای میدان پتانسیل در جداسازی بیهنجاریهای ناحیهای از محلی استفاده میشود. از روشهای متداول برای جداسازی میتوان به روش پنجره میانگین متحرک و تحلیل روند اشاره کرد که روشهایی نیمهخودکار هستند. بهعبارتدیگر نظر مفسر بهطور مستقیم در نتایج تاثیرگذار است. اساس روش EMD پالایش مکانی یا زمانی سیگنال برحسب مشخصات نقاط فرین (اکسترمم) است. مولفههای تجزیه بهترتیب شامل نوارهای بسامدی زیاد تا کم است. بدینمنظور ازآنجاکه بیهنجاریهای میدان مغناطیسی به دو صورت بسامد زیاد و کم هستند، روش جدید میتواند روشی کارآمد در جداسازی این دو طیف بسامدی باشد. در این مقاله از این نظریه برای جداسازی بیهنجاریهای میدان مغناطیسی استفاده شده است. در این روش تابعهایمُد ذاتی از دادهها استخراج شده و آخرین مُد حاصل تحت عنوان باقیمانده، نشاندهنده بیهنجاری ناحیهای است. این روش خودکارروی دادههای مصنوعی اِعمال شد و نتایج قابلقبولی بهدست آمد. پس از آن روش EMDروی دادههای برداشت شده مغناطیس هوایی واقعی ناحیه شمالمحلات از توابع استان مرکزی بهمنظور بررسی زمینشناسی زیرسطحی منطقه با هدف اکتشاف ذخایر زمینگرماییاِعمال شد. نتایج جداسازی با استفاده از این روش نسبت به روش متداول برازش چندجملهای، دقت بیشتری دارد و سازگاری آن با زمینشناسی منطقه مورد بررسی زیاد استنتایج حاصل از روش EMDبا نتایج حاصل از پالایه ادامه فراسو مقایسه و مشاهده شد که نتایج حاصل از روش EMDتا حدود زیادی با نتایج حاصل از پالایه ادامه فراسو مطابقت دارد. تعیین ارتفاع بهینه برای جداسازی در روش پالایه ادامه فراسو نیازمند محاسبات وقتگیر و پیچیدهای است درحالیکه در روش EMDدیگر نیازی به تعیین این ارتفاع نیست.
جداسازی میدان مغناطیسی,بیهنجاری منطقهای,بیهنجاری باقیمانده,تجزیه مُد تجربی,شمال محلات
https://www.ijgeophysics.ir/article_33572.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33572_9effa4011ef0cc1f09877b044b25e484.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
مدلسازی غیرخطی دادههای گرانی با استفاده از عمقهای برآورد شده از همه مقادیر sبرای هر فاکتور شکل
FA
مرضیه
ولی اقبال
وحید
ابراهیمزاده اردستانی
ebrahimz@ut.ac.ir
الگوریتم جدیدی برای برآورد عمق و پارامترهای مدل فرضی (ضریب دامنه) یک جسم بیهنجار با استفاده از همه دادههای اندازهگیری شده گرانیبیان شده است. ضریب دامنه شامل پارامترهای هندسی و فیزیکی بوده و به همراه عمق می تواند دید کاملی از وضعیت هندسی و فیزیکی بیهنجاری زیر زمینی در اختیار مفسر بگذارد.مسئله برآورد عمق از داده مشاهده شده به یک معادله غیرخطی F(z)=0تبدیل شده است (عیسی، 2011). این معادله را میتوان برایعمقzبا کمینه کردن یک تابع هدف به روش کمترین مربعات با روش های تکرار استاندارد حل کرد. با استفاده از عمق برآورد شده، ضریب دامنه نیز قابل محاسبه است. روش بر پایه تعیین مجذور میانگین ریشه (کمترین مربعات) از عمقهای برآورد شده با استفاده از همه مقادیر sبرای هر فاکتور شکل است. کمینه مقدار کمترین مربعات به منزله معیاری برای برآورد شکل صحیح و عمق ساختار مدفون به کاربرده میشود. وقتی فاکتور شکل صحیح به کار برده شود، کمترین مربعات عمقها همیشه کمتر از کمترین مربعات محاسبه شده از فاکتورهای شکل نادرست است. تقریب پیشنهادی برای مجموعهای از اجسام بیهنجاری با شکل هندسی ساده قابل استفاده است. روش کمترین مربعات به صورت کاملا محاسباتی و پیشرو برای داده های نیمرُخی قابل اعمال می باشد. بنابر این بایستی قبل از به کار بردن روش، داده های گرانی در امتداد یک نیمرُخ که از دامنه بیشینه اثر گرانی آن میگذرد در نظر گرفته شوند. این روش برای مدلهای مصنوعی مانند استوانه قائم نامتناهی، استوانه افقی و کره برای به دست آوردن پارامتر های مجهول هندسی مانند شکل، عمق و فیزیکی مانند تباین چگالی به کار برده شده است. این شکلهای هندسی می توانند درصد بالایی از بیهنجاریهای زیر سطحی را همانند سازی کنند. همچنین برای داده های مصنوعی آغشته به نوفه نیز از روش مذکور استفاده شده است.این روش بهطور موفقیتآمیزی برای داده واقعی مربوط به اکتشاف باریت در منطقه استان فارس نزدیک شهر آباده به کار رفته است. پارامتر های به دست آمده حاصل از روش معرفی شده در این مقاله در مقایسه با نتایج حاصل از روش اویلر برای عمق و همچنین نتایج حاصل از حفاری هماهنگی خوبی را نشان می دهد.
تفسیر گرانی,روش کمترین مربعات,اجسام هندسی ساده,برآورد عمق,پارامترهای مدل فرضی
https://www.ijgeophysics.ir/article_33573.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33573_95ff02d3bfdab25f3ebc0b76c0ded9b8.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
کاربست تحلیل مولفه اصلی برای دادههای هواشناختی در انتخاب ورودی شبکه عصبی مصنوعی
FA
مهشید
کاویانی
سید مجید
میررکنی
0000-0002-7566-6291
mirrokni@yazd.ac.ir
«انتخاب ورودی» صحیح، هوشمند و متناسب با هدف بهکمک روش مناسب، اولین گام در طراحی شبکه عصبی مصنوعی (Artificial Neural Network) با نماد ANNبهمنظور پیشبینی است. دو رهیافت بهمنظور انتخاب دادههای ورودی مناسب وجود دارد؛ در رهیافت اول سری زمانی پراسنج (پارامتر) موردنظر، یعنی هدف ANN، در سالهای گذشته و در رهیافت دوم پراسنجهایی که با هدف رابطه خطی یا غیرخطی دارند، مورد استفاده قرار میگیرند. در اثنای فرایند انتخاب ورودی برمبنای رهیافت دوم، به علت حجم زیاد داده ورودی، خطاهای اندازهگیری، حضور دادههای غیرمعمول و همبستگی بین متغیرهای ورودی، خطا افزایش و دقت پیشبینی کاهش مییابد. در اکثر موارد به علت فقدان اطلاعات دقیق مربوط به جزئیات داده بهناچار از روش سعی و خطا برای انتخاب ترکیب مناسبی از دادههای ورودی و حذف دادههای غیرمعمول استفاده میشود. در پژوهش حاضر، بهمنظور اجتناب از کاربرد روش سعی و خطا از تحلیل مولفه اصلی برای تعیین اطلاعات دقیق مربوط به جزئیات داده استفاده شده است. تحلیل مولفه اصلی تواناییهای متعددی از جمله؛ کاهش ابعاد داده، استخراج مُدهای تغییرپذیری متغیرهای ورودی، از بین بردن همبستگی بین دادههای خام و حذف دادههای غیرمعمول دارد. در پژوهش حاضر، پراسنجهای هواشناختی مرتبط با دما، بهمنظور تعیین دادههای ورودی مناسب برای پیشبینی میانگین دمای روزانه سال 2009 در ایستگاه همدیدی شهرستان یزد در یک دوره آماری 29 ساله (1980 تا 2008) مورد بررسی قرار گرفتهاند. سپس با کاربست تحلیل مولفه اصلی، ضمن حذف همبستگی بین متغیرهای ورودی، دادههای غیرمعمول شناسایی و حذف میشوند. درنهایت با بررسی مدهای تغییرپذیری هریک از پراسنجها و مقایسه آنها با هدف ANNدادههای ورودی مناسب انتخاب میشود. نتایج نشان میدهد که با استفاده از تواناییهای متعدد تحلیل مولفه اصلی میتوان انتخاب ورودی صحیح، هوشمند و متناسب با هدف ANNرا بدون استفاده از روش سعی و خطا عملی ساخت.
انتخاب ورودی,شبکه عصبی مصنوعی,پیشبینی,کاهش ابعاد,پراسنجهای هواشناختی,مدهای تغییرپذیری
https://www.ijgeophysics.ir/article_33574.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33574_4d50037b87d2ce3ccb1c88f5bed26f0c.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
بهبود برآوردتوزیع تخلخل با استفاده از نشانگرهای لرزهایمولفههای تکبسامد، پهنای نوار لحظهایو افزایش زمانtime gain) ): بررسی موردی بر روی یکی از میادین هیدروکربوری خلیج فارس
FA
علی
حمیدی حبیب
محمدعلی ریاحی
ریاحی
معمولا دو مجموعه از اطلاعات برای مدلسازی ساختار زمینشناسی و ویژگیهای مخزن موجود است. 1- دادههای حاصل از چاهنگاری که دارای دقت عمقی مناسب و توزیع مکانی کمی در محدوده میدان هستند و 2- دادههای لرزهای که دارای توزیع مکانی مناسب و دقت عمقی کمی هستند. لذا استفاده همزمان از این دو سری داده برای توصیف پارامترهای مخزن میتواند نتایج بهتری نسبت به استفاده جداگانه از این اطلاعات تولید کند. برای استفاده همزماننیاز به همسانسازی آنها است که معمولا کار مشکلی است. ازآنجاکه نرمافزارهای گوناگون تواناییهای متفاوتی دارند و هرکدام برای وظیفه مشخصی توسعه یافتهاند، بنابراین نشانگرهایی را هم که در بر میگیرند، متفاوت است. بررسیهای این تحقیق نشان داد که نشانگرهایی از قبیل مولفههای تکبسامد، پهنای نوار لحظهای و افزایش زمان (time gain) میزان همبستگی بزرگی را با پارامتر تخلخل بهدست میدهد. نشانگرهای یاد شده از نرمافزار پترل استخراج شدهاند. بنابراین هدف اصلی این تحقیق را میتوان ترکیب نشانگرهای لرزهای، مولفههای تکبسامد، پهنای نوار لحظهایو افزایش زمان با دادههای چاهنگاری برای برآورد توزیع پارامترهای مخزنی بیان کرد. این تحقیق برای برآورد توزیع تخلخل موثر لایه مخزنی سروک در یکی از میادین هیدروکربوری واقع در خلیج فارس صورت گرفت. در ابتدا از نشانگرهای موجود در نرمافزار همپسون-راسل به کمک دادههای چاهنگاری برای برآورد تخلخل استفاده شد، توزیع تخلخل برآورد شده دقت قابلقبولی داشت. در این حالت میزان متوسط همبستگی بین لاگهای تخلخل واقع در چاهها و لاگهای برآورد شده برابر 68 درصد برای روش شبکه عصبی احتمالپذیر بهدست آمد. در ادامه برای بهبود برآورد ویژگی پتروفیزیکی مخزن، نشانگرهای دیگری از نرمافزار پترل (Petrel) که در ارتباط با ویژگیهای پتروفیزیکی مخزن بودند، استخراج شدند و به همراه نشانگرهای موجود در نرمافزار همپسون-راسل برای برآورد توزیع تخلخل مورد استفاده قرار گرفتند. این حالت باعث بهبود چشمگیری دربرآورد توزیع تخلخل شد؛ بهطوریکه در این حالت میزان متوسط همبستگی بین لاگهای تخلخل واقع در چاهها و لاگهای برآورد شده برابر 79 درصد برای روش شبکه عصبی احتمالپذیر بهدست آمد.
تخلخل موثر,پارامتر پتروفیزیکی,نشانگرهای لرزهای,شبکه عصبی,چاهنگاری
https://www.ijgeophysics.ir/article_33575.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33575_d9a8ee4ea975b95e1449c9b7202ac096.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
برآورد شتاب طیفی در منطقه اصفهان و مقایسه نتایج با شتاب طیفی آییننامه 2800 ایران و آییننامه IBCامریکا
FA
سید هادی
دهقان منشادی
نوربخش
میرزائی
nmirzaii@ut.ac.ir
مرتضی
اسکندری قادی
ghadi@ustmb.ac.ir
در این تحقیق بهمنظور برآورد شتاب طیفی بهصورت مستقیم با استفاده از روابط تضعیف در منطقه اصفهان (E54-5/49 و N1/34-31)، ابتدا،پارامترهای لرزهخیزی در گستره مورد بررسی به تفکیک ایالتهای لرزهزمینساختی منطقه محاسبه، و سپس، با استفاده از نقشه گسلها و اطلاعات زمینلرزههای گذشته، نقشهای از چشمههای بالقوه زمینلرزه برای منطقه اصفهان تهیه شده است. با استفاده از روابط تضعیف طیفی کمبل و بزرگنیا (2003) و آمبرسیز و همکاران (2005)، بیشینه شتاب جنبش زمین و شتاب طیفی در دوره تناوبهای متفاوت تعیین و از آن نقشههای پهنهبندی زمینلرزه به روش احتمالاتی اصلاح شدهبرای دوره تناوبهای صفر، 2/0، 4/0، 6/0 و 1 ثانیه تهیه شده است. با اِعمال ضریب بازتاب آییننامه 2800 بر نقشه پهنهبندی بیشینه شتاب جنبش زمین، نقشههای پهنهبندی برای دوره تناوبهای دیگر بر پایه شتاب طیفی تهیه و نتایج آن با نتایج روش مستقیم برآورد شتاب طیفی مقایسه شده است. بیشینه شتاب افقی در شهر اصفهان برای 10% احتمال افزایش در 50 سال با استفاده از رابطه تضعیف کمبل و بزرگنیا (2003)،g1/0 و با استفاده از رابطه آمبرسیز و همکاران (2005)، g19/0 بهدست میآید. در منحنی شتاب طیفی شهر اصفهان، بیشترین شتاب افقی با استفاده از رابطه کمبل و بزرگنیا (2003) در دوره تناوب 1/0 ثانیه برابر g35/0 و با استفاده از رابطه آمبرسیز و همکاران (2005) در دوره تناوب 11/0 ثانیه برابر g61/0 حاصل میشود. همچنین، مقایسه شتاب طیفی حاصل از روابط تضعیف و شتاب طیفی بهدست آمده از آییننامههای 2800 ایران و IBCامریکا در دوره تناوبهای متفاوت، بهطور مشخص برای شهر اصفهان نشان میدهد که تا دوره تناوب 1/0 ثانیه مقادیر شتاب طیفی آییننامه 2800 ایران و مقادیر بهدست آمده از رابطه آمبرسیز و همکاران (2005) نزدیکی قابلقبولی با یکدیگر دارند. شتاب طیفی حاصل از رابطه کمبل و بزرگنیا (2003) کمتر از شتاب طیفی بهدست آمده از آییننامه 2800 ایران و رابطه آمبرسیز و همکاران (2005) است. رابطه آمبرسیز و همکاران (2005)، به علت دخیل بودن دادههای ایران در آن، نسبت به رابطه کمبل و بزرگنیا (2003) برای گستره مورد بررسی قابل اطمینانتر است. شتاب طیفی بهدست آمده از آییننامه 2800 ایران برای دوره تناوبهای بزرگتر از 1/0 ثانیه مقادیر بیشتری را نسبت به شتابهای طیفی برآورد شده از روشهای دیگر (کمبل و بزرگنیا، 2003؛ آمبرسیز و همکاران، 2005 و IBCامریکا) نشان میدهد. با توجه به مقایسه صورت گرفته در این پژوهش، علت این اختلاف را میتوان نبود دقت کافی در نتایج حاصل از آییننامه 2800 ایران دانست، که این را میتوان به نبود دقت کافی در ضرایب طیف پاسخ آییننامه 2800 ایران، برای گستره مورد بررسی، نسبت داد.
شتاب طیفی,بیشینه شتاب جنبش زمین,برآورد احتمالاتی خطر زمینلرزهمنطقه اصفهان
https://www.ijgeophysics.ir/article_33576.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33576_9cf0f33ba3b2605ca5b329d41f3866df.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
تفکیک و بازسازی چشمههای گرانی باقیمانده و منطقهای در حوزه تبدیل موجک
FA
محمدعلی
احمدی
وحید
براهیم زاده اردستانی
لقمان
نمکی
شرکت Ú©Ûا٠کاÙا٠زÙ
ÛÙ
loqmanamaki@gmail.com
تبدیل موجک روشی است برای برآورد پارامترهای هندسی مقاطع دوبُعدی چشمههای گرانی که در آن، تبدیل موجک پیوسته موقعیت تکینگیهای میدان پتانسیل را با یک الگوی هندسی مخروطیشکل که راس آن به سمت محل گوشههای مقطع چشمه متمایل است، نشان میدهد. در یک چارچوب فضا-مقیاس، تبدیل موجک پیوستهدر دامنه مقیاسهای خاصی که به طول موج بیهنجاری چشمه هدف بستگی دارد، خطوطی که برازش نقاط بیشینه ضرایب موجک هستند، همدیگر را در محل چشمه نقطهای یا امتداد لبههای چشمه بیهنجاری قطع میکنند (روش تحلیل چندمقیاسی لبه). اما درصورتیکه بیهنجاریهای مشاهده شده برهمنهی اثرات چشمههای گوناگون باشند، روش ذکر شده، اعماق واقعی لبههای چشمههای عمیق را آشکارسازی نخواهد کرد. ازاینرو با استفاده از خاصیت جداسازی تبدیل موجک گسسته، سیگنال بیهنجاری کل در چندین تراز که براساس نوارهای بسامدی از بالا به پایین تقسیمبندی میشود، تفکیکپذیر است. این روش روی دادههای مصنوعی حاصل از یک مدل ترکیبی که در آن چشمه کمعمق ساختاری با سطح مقطع مثلثی بر بالای نقطه تقاطع دو ذوذنقه با امتداد نامحدود که سطح مقطع ساختار چشمه عمیق قرار گرفته اِعمال شده است. بنابراین، اثرات سطحی بیشتر در ترازهای پایین و اثرات عمیق در ترازهای بالا است. پس بهمنظور تضعیف اثرات سطحی، بخش زیادی از ضرایب بازسازی موجک سیگنال، در ترازهای پایین میرا شده است و درنهایت، کل ضرایب موجک بازسازی شده و سیگنال بیهنجاری پالایش شده، که بیشتر ناشی از اثرات عمیقاند بهدست آمده است. آنگاه با روش تبدیل موجک پیوسته سیگنال حاصل تحلیل شده و گوشههای مقطع چشمه عمیق برآورد شده است. پس، با استفاده از ترکیب خاصیت تبدیل موجک گسسته به مثابه یک ابزار توانمند در جداسازی، و تبدیل موجک پیوسته، اثرات چشمههای عمیق از سطحی بازسازی شده است. همچنین این روش روی دادههای همراه با نوفه 4% اِعمال شده است.
دادههای واقعی مورد استفاده، مربوط به منطقه ساردینیای ایتالیا است. از لحاظ زمینشناسی این منطقه شامل بستر پالوزوئیک عمدتا با سنگهای دگرگون گرانیتی است که زون شرقی آن با ریفت اولیگو- میوسن یا ریفت ساردینیا با روند شمالی-جنوبی قطع شده است و شامل گرابن کامپیدانو است. گرابن بین خلیج اوریستانو و خلیج کاگلیاری قرار گرفته و در بخش جنوبی خشکی ساردینیا گسترش پیدا کرده است. بخش بالایی فرو رفتگی آن با توالی پلیوسن-کواترنری که عمدتا از رسوبات قارهای و گدازههای بازالتی تشکیل یافته پُر شده است. در این تحقیق، با اِعمال این روش روی یک نیمرُخ از دادهها شامل 334 ایستگاه و فاصله برداشت 6/0 کیلومتر که در آن بهمنظور حذف اثر لبههای انتهایی نیمرُخ تا 512 ایستگاه گسترش داده شده است، مرزهای گرابن و موقعیت طولیآن برآورد شده که در توافق خوبی با تفسیرهای زمینشناسی و ژئوفیزیکی دیگر است.
تبدیل موجک پیوسته,تبدیل موجک گسسته,جداسازی,بیهنجاری گرانی,تحلیل تفکیک چندگانه,تحلیل چندمقیاسی لبه
https://www.ijgeophysics.ir/article_33577.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33577_16e89088c284c237608ead36c7ad57a6.pdf
انجمن ملی ژئوفیزیک ایران
مجله ژئوفیزیک ایران
2008-0336
2783-168X
9
1
2015
04
01
کاربست شاخصهای دوشاخهشدگی جت و شکست موج راسبی برای بررسی دوره آلودگی حاد تهران در آذرماه 1389
FA
مژده
حافظی
مژگان
رضایی منش
علیرضا
محبالحجه
عباسعلی
علیاکبری بیدختی
محمدعلی
نصراصفهانی
0000-0001-6249-3355
داÙشگا٠شÙرکرد
mnasr@agr.sku.ac.ir
با توجه به اهمیت آلودگی هوای شهر تهران از نظر آسیبرسانی آن به ساکنان این شهر، لازم است که عوامل هواشناختی متعدد مؤثر بر آن مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش اختصاص به بررسی ارتباط احتمالی شارش بزرگمقیاس در وردسپهر زبرین با ایجاد شرایط حاد آلودگی هوا در تهران دارد. برای این منظور، در مورد وضعیت بحرانی آذرماه 1389، با بررسی شارش در ترازهای زبرین جوّ، محل استقرار جریان جتی و نیز تحلیل نقشههای دمای پتانسیلی روی سطح همتاوایی پتانسیلی PVU2 (یک واحد PVبرابر با )، شاخص شارش دوشاخه موسوم به SFI، اختصار برای Split Flow Index، برای شناسایی دوشاخهشدگی جت و شاخص شکست موج برای شناسایی رویداد بندال، موسوم به شاخص ، محاسبه میشود. برای این منظور از دادههای سامانه پیشبینی جهانی (GFS)، شامل ارتفاع ژئوپتانسیلی، دما و سرعت باد برای 1 نوامبر 2010 تا 31 ژانویه 2011 استفاده شده است. بررسی نقشههای ارتفاع ژئوپتانسیلی، سرعت باد، تاوایی نسبی و تابع جریان در تراز hPa300 امکان تشخیص دوره دوشاخهشدگی جریان جتی سطوح زبرین جوّ را فراهم میکند. شاخص دوشاخهشدگی شارش با استفاده از میانگین تاوایی برای هریک از جتهای جنبحاره و جبهه قطبی و همچنین ناحیه کمینه سرعت بین این دو (GAP) در تراز hPa300 محاسبه میشود. علامت و بزرگی این شاخص معیاری از قدرت و شدت هریک از نواحی نام برده در دوشاخهشدگی شارش است.مثبت بودن شاخص SFIدر نیمه اول آذر 1389 نشان از نبود دوشاخهشدگی جت دارد. بازه 18-23 آذرماه درحکم بازه حضور بندال گذرای امگا بر فراز آسیای میانه شناسایی شده است و با حضور مقادیر منفی (مثبت) SFIدر ابتدای (انتهای) بازه، نشان از پیشرفت تدریجی بندال در این بازه دارد. از سوی دیگر میتوان بندال را به واژگونی گرادیان نصفالنهاری روی PVU2 ارتباط داد. بر پایۀ این امر به موازات تحلیل شاخص SFI، به محاسبه شاخص برای آشکارسازی و تعیین بندال برمبنای توزیع -PV پرداخته شده است. مثبت بودن شاخص در یک طول جغرافیایی به معنای رخداد واژگونی گرادیان نصفالنهاری دمای پتانسیلی در آن طول جغرافیایی است. با تحلیل نقشههای دمای پتانسیلی روی سطح PVU2 و محاسبه شاخص مشاهده شد که با توجه به مثبت شدن شاخص در میانه آذرماه، یک بندال آنی محلی روی داده است. اما با توجه به تعریف کلاسیک بندال و به علت کوتاهی دوره بندال شناسایی شده، نمیتوان آن را بهطور قطع به منزله یک بندال پذیرفت. بازه 20-25 آذرماه با مثبت شدن شاخص و وجود بندالی گذرا با آنچه شاخص SFIمبنی بر دوشاخهشدگی شارش در بازه 18-23 آذرماه بر فراز آسیای میانه نشان میدهد، سازگاری دارد.
جریان جتی,بندال,دوشاخهشدگی جت,شکست موج راسبی,سطح PVU2,واژگونی گرادیان نصفالنهاری دمای پتانسیلی
https://www.ijgeophysics.ir/article_33578.html
https://www.ijgeophysics.ir/article_33578_3395801648caf12ffeeae6eeb3ce95f3.pdf